ای بابا.....
اینجوری نمیشه. یا سرتون خیلی شلوغه یا این وبلاگ داره نفسایه آخرشو میکشه.
یه نفسی بهش بدیم.....البته نه با مطلب معماری
کتاب دکتر علی شریعتی.....
پدر ومادر ُشما متهمید
حجمش کمه ولی ارزش خوندن داره .اگه دوس داشتید فایلهای صوتیش هم هست.میتونم براتون بزارم.
سلام بچه ها.حالتون خوبه؟؟چه کارا میکنید؟خوش میگذره؟....
احساس میکنم ی چن وقتیه بعد اون اتفاقای ناخوشایند بین بچه ها... فضای سردو بدی بین بچه ها و تو وبلاگ حاکم شده.
بنوبه ی خودم میخوام ازتون خواهش کنم اون قضیه هارو فراموش کنید.بیاید اینو بپذیریم ک هر کسی مختار هرجور ک دوس داره فک کنه همون طور که شما حق دارید هرطور دوس دارید فک کنیدو هر عقیده ای داشته باشید و هیچکسم نمیتونه شمارو مجبور ب چیزی کنه یا بخاطر اعتقادتون تحقیرتون کنه.
بنظرم اشتباه ما این بود که ناخودآگاه مسائل سیاسیرو وارد وبلاگ کردیم. شاید دربرابر این حرفم جبهه بگیریدو بگید اینجا ک یه جمع دوستانه و هم سن وسالای خودمونه چیزی نگیم پس کجا حرفامونو بزنیم؟
کجاشو من نمیدونم اما تجربه بارها و بارها ثابت کرده ک این بحثا کینه و ناراحتی بوجود میاره و جو صمیمیو دوستانه رو خراب میکنه. و بجز اینکه همرو نسبت بهم بدبین میکنه و فضای توهین به همدیگرو بوجود میاره هیچ سود دیگه ای نداره.
و بقول قدیمیا......... هرسخن جاییو هر نکته مکانی دارد.اینجا نه جایه امر به معروفو نهی از منکره نه حزب بازیو....
بابا ما فقط میخواییم تو این چن وقتیه که همدیگرو نمیبینیمو دلامون واسه هم پرپر میشه و همش یاد باهم بودنامونو باهم خندیدنامونو خوش گذرونیا و درس خوندنا و نخوندنامون می افتیم ........
کنار هم باشیمو از همین چن دیقه ی باهم بودنمون لذت ببریم...همین!!!!
بچه ها؟ این ی واقعیته وقتی چنین جمع نسبتا بزرگی از هر قومو طایفه ای و هر کسی از یه شهرو دیاری کنار هم جمع میشن نمیشه انتظار داشت همه مثل هم فک کنن.
اینکه کی درست میگه و کی غلطو من نمیدونم نمیخوامم بدونم.....
بچه ها....میخوام ازتون ی خواهش کنم...بیایدو اگه تو این بحثا توهینی بهتون شد بزرگوارانه ببخشیدو اگه به کسی توهین کردید بزرگوارانه عذرخواهی کنید.نذارید مثل خروس جنگی هی بهم بپریمو هی همدیگرو متهم کنیمو هی جبهه بگیریمو هی... بابا ما الان مثل ی خونواده ایم قراره ۳سال کنار هم زندگی کنیم. کم نیستا؟؟؟؟
من خودم قبل از همه از همه ی بچه هایی که به نوعی از دست من و یا از دست بچه های دیگه ناراحت شدن معذرت میخوام.
خواهرو برادرای گلم....
امیدوارم همدیگرو ببخشیدو دیگه هیچ وقت از این چیزا بینمون پیش نیاد...
خانهای روی آب اثری است از «آرتور امید آذری» معمار برجستهی کشور. در این اثر چشمها حرکت میکنند. آهسته و پیوسته. فضا بهگونهای است که حرکت را برای چشم ایجاد میکند و نه جابجایی. چیز سخت و زخمتی وجود ندارد. هر آنچه هست سیالیتی نرم و روان. در فضای سیال این چشمهای ناظر هستند که حرکت میکنند و فضا را درک مینمایند نه پاها! بنا نقاط مکث مطلوبی دارد. ایوان رو به منظره بسیار دلنشین است.
درود بر شما
با تشکر ازمدریت وبلاگ، دنیال مالمیری
از نیما به تمام بزرگان معماری.......سلام
و خداوند زمانی که انسان را آفرید، برای او رسالتی در نظر گرفت. و امروز من آمدم به رسالتی که از طرف استاد خدابنده لو بر دوشم است خط پایانی بکشم و عمر باقی مانده را با آسودگی خاطر به پایان برم .
اینک از استاد گرانقدر .......استاد خدابنده لو (که دلم بدجوری براش لک زده ولی تو صفحه کتاب/فیس....../ میبینیمش) دفتری به یادگار مانده است.دفتری که از ترم دوم دانشجویییش تا......(نمیدونم کی)،تصاویری با دستهای قدرتمندش ثبت شده هست.
از شما بزرگان بخواطر کم کاری بنده پوزش میطلبم زیرا نتوانستم اصل دفترچه را در دسترس همگان قرار دهم لذا ان را به آقای رشیدی سپرده تا نزد خویش نگاه دارد.
اما تصاویری با کیفیت بالا در اختیار است.تصاویری که حجم تمام ان به 248mb میرسد.حجم بالاییست.بنابراین دریافت آن مشکل به نظر میرسد.
به دو راهیی برخوردم....
میتوانم تمام این تصاویر را آپلود کرده و به صورت یکجا در اختیار شما بزرگان قرار دهم. یا اینکه این تصاویر را کم کم در همین وبلاگ گذاشته تا شما بزرگان این تصاویر را دیده،نظرات خود را راجب آنها داده و در صورت نیاز آنها را در رایانه شخصیه خود ذخیره کنید.
نظره ارزشمند خود را در قسمت نظرات داده تا ....................اره و اینا.اسسسسست
ادامه................
بروبچس خفن و لوتی و اره و اینا.....
اومدم که بگم ماهم .....همه رو دوس داریم.چه دخی....چه غیر دخی
همه با همیم....
اگه انتقالی نگیریم تا 3 سال دیگه!!!!!
دلم واسه بچه ها خیلی . شده.ولی 2 ماه دیگه مونده.من که خیلی وابسته شدم.شما رو نمیدونم ولی دلم واسه دعواهای خودمون....تیکه های مهرداد....اون موجود سبز توی پارک صیفیه( که چقد سرش خندیدیم؟)....!!!!!تنگیده
یادتونه هر کی زود تر میرسید این صندلی های نرمو برمیداشت.بدبختی اینجاست.من زودتر میومدم.یه صندلی هم بر میداشتم.2 دیقه میرفتم بیرون یکی صندلیمو عوض میکرد.....بعضیا خیلی...!!!!!!
تمام عکسهارو آپلود کردم.....برید دانلود کنید.نوش جونتون
البته ببخشید که یکم طول کشی....
به قول بچه ها...
زت زیاد
من ی رسالت دیگه هم دارم.......بعد از این رسالت ....رسالت بعدی شروع میشه
سلام
خوبید بچه ها؟
خوش میگذره....
با تذکر دوستان قالب وبلاگو عوض کردم...
آره دیگه زده شده بودیم ازش یه خورده تنوع هم خوبه دیگه
نظرتون در مورد قالب فعلی چیه...
اگه کلا خوب نیست بگید تا عوضش کنم
و اگر هم کم و کاستی داره بازم بگید تا اونو رفع کنم
پیشاپیش از نظراتتون تشکر میکنم