وای وای
باران باران
شیشه
پنجره
را باران شست
از دل من
اما چه کسی
نقش تو
را خواهد شست
خیال قشنگی است لگد کردن برگهای ها هایِ بی ظرافت پاییزی زیر
پاهایمان
پاهای تو
های هایِ تو
قدم زدنمان
قدم های تو قدم های هایِ تو
و رد پاهای من در کنار رد پاهای ها هایِ تو
اما هنوز نه تو آمده ای
نه پاییز...
و این که فردا درست اول مهر است
من با برگهـــــای پاییزی نسبت فامیلی دارم
(بعضی جاها برگرفته از شعرهای احمدی و...بود)
w 8 ++