دیدن همیشه خوب است...

 

 بچه ها سلام.میدونم پستی که براتون گذاشتم یکم ناراحتتون میکنه و شاید فک کنید ربطی به معماری نداره.اما بنظر من وظیفه ما خوب دیدنه...  

هم به عنوان یک معمار اما قبل از اون به عنوان یک انسان . 

 

 

 

دیدن همیشه خوب است  

 

خواه دیدن آن زیبایی ها ! 

خواه دیدن این . . . . . !   

 

 

            

 

  

 

                    

 

 

 

 

 

 

   

 

 

 

  

                      

           

ادامه مطلب ...

برگشتن به یونی

دوستان عزیز سلام.

ای بابا... ایام عیدم مثل برق و باد گذشت... عوض پارسالو حسابی درآوردید دیگه؟؟ آره پارسالو میگم. یادتونه که؟از ترس مهمونو شلوغی مجبور بودیم کجاها درس بخونیم!! من که تقریبا تمام ایام عیدو تو انباریه بسیار تمیزو مرتب خونمون گذروندم! به به! جاتون خالی چه لذتی داشت!  شما کجاها بودید؟زیرزمین یا بالا پشت بوم! آخه... میدونم که یاداوریش تلخه ...

 بیخیال بابا دیگه مهم نیس مهم اینه که امسالو بدون استرسو دلشوره خوش گذروندید.خوب به سلامتی...

راستش میدونم سخته ولی متاسفانه باید یادآوری کنم که ایام عید هم در حال به پایان رسیدن هستو کم کم باید بریم سراغ بستن چمدون هامونو....

هرچند شاید خیلی هم بد نباشه خوب دلمون تنگ شده دیگه!

قرار بود یه بحثی کنیم راجع به تاریخ بازگشتمون. از اونجایی که استاد ریاضی گربه ی گرامیشونو دم حجله نفله کردنو تهدیدهای لازمو بجا آوردن من که میگم بهتره 4شنبه رو(که میشه 17ام)  سر کلاس باشیم.و از هفته بعدش هم همه کلاسهارو بریم دیگه.حالا هر چی که اکثریت توافق کنن ماهم هستیم چون ما احتمالا از 15 ام ملایر باشیم.

برج کبری در کویت

بچه ها سلام!امیدوارم تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه و تا آخر عمرتون خاطرات قشنگی از عید ۹۰ تو ذهنتون بمونه.  

راستش داشتم درباره کانسپت سرچ میکردم که به اینا خوردم! 

دیدنش خالی از لطف نیست...  

 

  

برج کبری در کویت   

 

ین برج دو مار کبری هستند که در صورت ساخته شدن نماد کشور کویت خواهند شد. در حال حاضر چیزی بیشتر از یک کانسپت نیستند.

 

 

 

 


 

  

 

 

  

 

 

سال نو مبارک!!

یک سال گذشت... سالی که توش واسه هممون پر بود از اتفاقات رنگارنگ...می دونم تصمیمای زیادی گرفتی و کارهای زیادی انجام دادی حالا یا درست و بجا و یا غلط و نابجا.

قدم های زیادی ام برداشتی که بعضی هاشونو محکم تو مسیری که میخواستی کوبیدی و یه لبخند رضایت بخش زدی. تو بعضی راههام با تردید و ترس و لرز پا گذاشتی و شایدم زمین خوردی...

نمیدونم کدوم کفه ی ترازو واست سنگینی میکنه... نمیدونم وقتی چشماتو میبندی و سالی که گذشتو مرور میکنی چه احساسی بهت دست میده امیدوارم ورق زدن خاطرات ذهنت چیزی جز احساس لذت و رضایتو تو وجودت نیاره.

حالا اگه چیزی جز اینه بازم فرق زیادی نمیکنه میدونی چرا؟؟...واسه اینکه آخرین صفحه سال 89 هم ورق خورد وپرونده یه سال دیگه از عمرت کوبیده شد و به آرشیو پیوست...

حالا یه کتاب جدید به روت بازه کتابی که همه ی 365 صفحه ی توش سفیده سفیده و تو باید صفحاتشو پرکنی!!توو!!! اینکه چی بکشی دست خودته خواستی میتونی با رنگای خوشگل و زنده توش هنرتو نشون بدی و یابا خاکستری و تیره... نه نه!!!!

خلاصه اینکه مهندس! خیال نکنی فقط لباسای تنت نو شده ها!نه!همه چی نو شده.حتی دفتر زندگیت من که میگم حسابی مراقبش باشو نذار بیخودی ورق بخوره و سیا شه...

دوست خوبم برات آرزوی بهترینارو دارم.آرزو میکنم تک تک صفحه های زندگیت پر از راندوهای(!) قشنگ باشه و هر صفحه اش بهتر از دیروز وهر سالش بهتر از پارسال.

از خدا میخوام قدم هاتو با قاطعیت تو مسیرایه درست زندگیت بذاری وسال 90 برات سالی باشه پر از اتفاقای قشنگ و ایده های قشنگو البته نمره های قشنگ!!!... 

سال نو...... مبارک!! 

راستی از این که اولین پستم تو این وبلاگ تبریک سال نو بود خیلی خوشحالم و اینو به فال نیک میگیرم!